زندگي «بيوتي»

امين شفيعي
ahoora2615@yahoo.com

چراغ اتاق روشن مىشود.نور شديد لامپ چشم ((بيوتى)) را اذيت مىكند.مثل هميشه به اين طرف و آن طرف مىرود.مدت زيادى است كه هيچ چيز نخورده.مزه غذا و خوراكى از يادش رفته.با شكم خالى از بالا به پايين و از پايين به بالا مىرود.چند روز مانده به كريسمس.اتاق پذيرايى تزئين شده.درخت را ((دَنى)) تزئين كرده.تميز كردن اتاقهاى ديگر باقى مانده.
چراق اتاق خاموش مىشود و امروز هم مانند روزهاى ديگر تمام مىشود.براى ((بيوتى)) دقيقاً شبيه روزهاى قبل است.انگار يك روز هميشه تكرار مىشود و پايانى ندارد.از وقتى به اينجا آمده غذايى نخورده.تمام مدت را هم همينجا گذرانده.بر خلاف بقيه،شبها راحت مىخوابد و صبح ديرتر از خواب بيدار مىشود.ظهر مثل هميشه از چپ به راست مىرود و شبها از بالا به پايين،تا روز ديگرى هم تمام شود.مثل اينكه او منتظر است ببيند كِى اين روزها به پايان مىرسد.با اينكه مىداند كارى عبث و بيهوده است اما،اميد به زندگى و نفرت از مرگ او را به ادامه كار وا مىدارد.اولين كريسمس است كه در اين خانه مىگذراند.شايد تصميم گرفته براى هميشه اينجا بماند.يك هفته مانده به عيد.خانه بايد تميز و مرتب شود.فكر نكنم كه او تا به حال پاپانوئل را ديده باشد.اصلاً او ديگر كسى يا چيزى را نمىشناسد حتى اگر قبلاً مىشناخت.همه چيز براى او غريب است.زيبايى او به درد هيچكس نمىخورد.هيچ موجود نرى او را نديده و لمس نكرده.((بيوتى)) به اينها فكر نمىكند.منتظر مىنشيند تا ببيند كدام روز با روز قبل متفاوت است.امروز نوبت اين اتاق است كه مرتب شود.مادر دَنى دستمالى روى سرش بسته و لباس كهنه تنش كرده.وارد اتاق مىشود.چوب بلندى را كه پارچه اى سر آن بسته،روى سقف مىكشد تا تميز شود.با چوب كناره هاى ديوار را تميز مىكند تا اينكه به سه كنج ديوار مىرسد.چوبش با آشيانه بيوتى برخورد مىكند.خانه اش خراب مىشود و بيوتى محكم به زمين مىخورد.مادر دَنى او را مىبيند و با پايش او را لِه مىكند.به طورى كه هيچ اثرى از او باقى نماند.بعد تارهايى كه سر چوب تابيده شده بود را پاك مىكند.
بيوتى تازه فهميد روز متفاوت يعنى چه!!!؟
 
یکی از محصولات بی نظیر رسالت سی دی مجموعه سی هزار ایبوک فارسی می باشد که شما را یکعمر از خرید کتاب در هر زمینه ای که تصورش را بکنید بی نیاز خواهد کرد در صورت تمایل نگاهی به لیست کتابها بیندازید

30817< 2


 

 

انتشار داستان‌هاي اين بخش از سايت سخن در ساير رسانه‌ها  بدون كسب اجازه‌ از نويسنده‌ي داستان ممنوع است، مگر به صورت لينك به  اين صفحه براي سايتهاي اينترنتي